در این مقاله قصد دارم به شما بگویم که واکنش مغز ما نسبت به ترس از سخنرانی به چه صورت است؟ و این موضوع را کمی بیشتر از جنبه روانشناسی بررسی کنیم.
ترس از سخنرانی مثل ضربههایی که معلوم نیست از کجا میآیند به ما وارد میشود. سه دلیل مجزا و متفاوت برای این نگرانی و ترس وجود دارد.
این سه دلیل ترس در سخنرانی مربوط به سه ناحیه از مغز ما میباشد:
مغز قدیم( در کتابهای عامیانه روانشناسی به این عنوان نامیده میشود که بهتر است مغز پنهان بگوییم)، مغز میانی و مغز جدید.
مطالب این مقاله را تا حد ممکن سعی کردم از نظر علمی ساده کنم. درحقیقت نمیتوان گفت که در هر عملی فقط یک قسمت مغز درگیر است یا دقیقاً کدام قسمت مغز فعالیت میکند، ولی برای روشن شدن مطلب و فهمیدن علت ترس از سخنرانی و پیدا کردن بهترین راه کاهش این ترس به این صورت توضیح داده شده است.
ترس مغز قدیم
مغز قدیم قسمتی از مغز میباشد که به طور ثابت رفتارهای محیط را بررسی میکند. حفظ بقا اصلیترین دغدغه مغز قدیم است. بسیاری از افراد از ترس مغز قدیم رنج میبرند. در دورهی ما قبل تاریخ زندگی در گروه برای حفظ بقا ضروری بود. خب یکی از رفتارهایی که باعث اخراج از گروه میشود چیست؟
گفتن حرفی احمقانه یا توهینآمیز یا انجام کاری که در گروه پذیرفته نیست.
برگردیم به زمان حال. جلوی جمعیت ایستادهاید و آمادهاید که دهانتان را باز کنید و صحبت کنید. مغز قدیم شروع به صحبت میکند: اُه اُه… موقعیت خطرناکیه. اگر حرف احمقانهای بزنی ممکنه بمیری!
درسته که شما نخواهید مرد ولی مغز قدیم متوجه نمیشود. فعالیت مغز قدیم حفظ بقای شماست. جنگیدن، فرار کردن یا بیحرکت و ساکن ماندن.
در هنگام سخنرانی اغلب عکسالعملهای فرار و سکون رخ میدهد.
فرار کردن: چنانچه امکان داشته باشد کلاً از سخنرانی اجتناب میکنید. اگر مجبور به صحبت باشید، تا جائیکه ممکن باشد تند حرف میزنید تا در سریعترین زمان ممکن تمامش کنید.
سکون: مثل چوب خشکتان میزند و خیلی مصنوعی صحبت میکنید. ذهنتان خالی شده
کارهایی که برای جلوگیری از این حالت میتوان انجام داد را در اینجا عنوان میکنیم:
پذیرش ترس: این نوع ترس در هر بار صحبت ممکن است اتفاق بیفتد. پذیرفتن آن ممکن است باعث شود بتوانید با آن همراه شوید. اگر با ترستان بجنگید (مثلاً با خودتان بگید که من نمیترسم) اوضاع بدتر خواهد شد.
به ترس خود عادت کنید: ممکن است کمتر از گذشته از این ترس رنج ببرید. به این دلیل که مغز قدیم فهمیده که سخنرانی مانند خطرهایی که زندگی را تهدید میکند، نیست. بنابراین خودتان را نسبت به این ترس بیحس کنید. از هر موقعیتی که برای صحبت در جمع پیش میآید استفاده کنید.
ترس مغز میانی
احساسات ما به مغز میانی مربوط میشود. در مقایسه با سایر قسمتهای مغز وقتی که تجربیات و ترسهای قبلی را به یاد میآورید مغز میانی باعث ترس میشود.
اگر در مدرسه تجربهی مسخره شدن توسط همکلاسیها را داشتید، در جلسه ارائهی مهمی اتفاقی افتاده که خجالت کشیدهاید، خاطرهی این احساسات قوی به سراغ شما خواهند آمد.
اگر شما آگاهانه تجربیات قبل را که منجر به ترس شده را بشناسید، مهمترین کاری که باید انجام دهید این است که به طور منطقی بررسی کنید که این اتفاق چقدر بد بوده است.
اگر به گفتن اینکه وحشتناک بود ادامه دهید، این تجربهی بد ترسهای بیشتری را در آینده برای شما ایجاد خواهد کرد.
پس به طور منطقی بررسی کنید که چقدر بد بوده و پیامد و نتیجهی آن چه بوده؟
در زیر تمرینی که به افراد در چنین موقعیتی کمک میکند آوردهایم. همین حالا انجام دهید:
به یکی از ارائههای سخت و پراسترستان فکر کنید.
از ۰% تا ۱۰۰% به بد بودن آن چه نمرهای میدهید؟
تصور کنید انگشت کوچکتان را در یک تصادف از دست دادهاید.
به این اتفاق از ۰% تا ۱۰۰% چه نمرهای میدهید.
حالا ارائهی بد خود را با انگشت قطع شده مقایسه کنید!
بیشتر افراد نمرهای که به تجربهی بد ارائه داده بودند نزدیک به ۱۰۰ بود ولی بعد از مقایسه با انگشت از دست داده تا نزدیک صفر تجدید نظر کردند.
ترجیح میدهیم که یک تجربهی جدیدی در ارائه داشته باشیم به جای از دست دادن انگشتمان.
از دست دادن انگشت به داشتن دید کلی و وسیعتر کمک میکند ( اگر شما با از دست دادن یک انگشت ناراحت نمیشوید میتوانید تصور کنید که دستتان قطع شده یا انگشت یکی از عزیزانتان را از دست دادهاید!)
به طور منطقی اتفاقات ارائه های ما خیلی هم بد نیستند. در مقایسه با اتفاقاتی که در زندگی میافتند( مثل شکست در روابط، از دست دادن کسی که دوست داریم یا مشکل جدی در سلامتمان) هیچ هستند.
جدیترین نتیجه یک ارائه بد میتواند از دست دادن فروش زیاد، یا یک رأیگیری یا کار باشد.( که تا بحال نشنیدهام کسی کارش را به خاطر ارائه بد از دست بدهد). این نتایج بد هستند اما فاجعه آمیز نیستند.
ترس مغز جدید
مغز جدید بخش آگاه مغز است.
بیشتر ما الگوهایی برای تفکر داریم که با ترس ما ارتباط دارند. میتوانید با کشف الگوهای تفکرتان، ترس خود را کم کنید.
این قسمت پایه و اساس درمان رفتارهای شناختی است.
یکی از رایجترین الگوهای تفکر که منجر به ایجاد ترس در سخنرانی میشود، نیازها و درخواستهای ما از مخاطب است.
با یک مثال کارکرد آن را ببینیم:
مدتی پیش دورهی آموزشی برگزار کرده بودم و میدانستم یکی از اعضای ارشد شرکت بزرگی که قرار بود همکاری کنیم در کلاس حضور دارد. عصبی بودم. وقتی به سمت کلاس میآمد گرمم شده بود و قلبم تندتر میزد. چرا اینطور عکسالعمل نشان میدادم. من یک درخواستی از آن شرکت داشتم و در مغزم این میگذشت: این شرکت واقعاً مهم هست. من باید نظر آنها را جلب کنم.
نیاز و درخواست من باعث ترس شده بود و نتیجه چه شد؟ دستورالعمل سادهای که در ابتدا دوره میدادم را اشتباه گفتم. کاری که صدها بار قبل از این به طور کامل انجام داده بودم.
چند درخواست و نیاز رایج که در سخنرانی داریم:
باید جالب و مجذوب کننده باشم
نباید هیچ چیزی را فراموش کنم
نامفهوم صحبت نکنم
نباید کسی بفهمد که ترسیدهام
باید تمام سئوالات را بتوانم جواب دهم
این درخواستها باعث ترس میشوند چون نمیتوانید تضمین کنید که به همهی آنها برسید. برای کاهش قدرت آناه به طور منطقی موارد صحیح و مفید درخواست را آنالیز کنید. برای مثال درخواست من برای همکاری با شرکت حتمی و ضروری هم نبود. من نمیتوانم نظر همه را به خود جلب کنم و همه با من موافق باشند. من میتوانستم ببینم که این مورد صحیحی نیست و باعث شد ارائهام بهم بخورد.
میدانم که ترس از سخنرانی میتواند تضعیف کننده و مانعی برای رسیدن به موقعیتهایی خوب زندگی باشد، امیدوارم این چند نکته کوچک کمک کند که ترس خود را کمتر کنید.
منبع : بیشترازیک
دیدگاه بگذارید