تا کنون برای شما هم پیش آمده است سخت تلاش کنید اما ببینید کاری از کار پیش نبرده اید و هیچ فایده ای نداشته است؟ احساس کرده اید تلاش بیش تر نتیجه عکس می دهد و شما را به عقب می راند؟ گاهی سخنرانی یا حرف زدن با دیگران هم همین حالت را پیدا می کند. گوینده در این وضعیت به سان یک قایقران است که هر چه پارو می زند باز هم به ساحل نمی رسد. در این مرحله از گفتگو یا سخنرانی سخنران به جز کلماتی که بر زبانش جاری می شود و تسلطی که روی اصول سخنرانی و فن بیان دارد احساس کمبود بزرگی دارد: عدم متمرکز شدن مخاطب و حواس پرتی او که به نظر می رسد بیش تر به علت خطاهای موجود در باب صحیح ایستادن و راه رفتن باشد
بیشتر بدانید“عذر می خواهم”؛ این دو کلمه ساده وقتی در کنار هم قرار می گیرند تبدیل به دشوارترین و عذاب آورترین جمله دنیا می شوند. این موقعیت برای همه ما پیش آمده است و ممکن است فراموش کرده باشیم. مثل همان پشت چراغ قرمز ایستادن ها و تجاوز به حقوق گروهی از افرادی که در حال راه رفتن روی خط عابر پیاده هستند؛ اما با حق به جانب بودن خودمان جرئت عذرخواهی کردن را از خود می گیریم. خیلی از نزاع ها و بحث های طولانی در خانواده یا بین دوستان هم از همین کم دل و جرئتی شروع می شود
بیشتر بدانیدنمی دانم تا چه حد با طرز تفکر من موافق هستید؛ اما از نظر من جاده ارتباط با دیگران نظیر یک جاده دوبانده یا دوطرفه است که دور زدن در آن بسیار دشوار و خطرناک است. در واقع وقتی که گوینده سوار بر ماشین فن بیان خود می شود باید ریسک کند. ریسکی که به او راه برگشت از مسیری که انتخاب کرده است را نمی دهد؛ مگر این که واکنش ماشین مخاطب مشخص باشد.
بیشتر بدانیداز قدیم گفته اند کم و گوی و گزیده گوی چون دُر. بزرگان ما بیش از کم سخن گفتن روی بیش تر گوش دادن تاکید داشته اند. به قول آفریقایی زبان ها اگر می خواهی عاقل شوی بنشین و گوش کن! هزار و یک ضرب المثل و داستان در تاریخ نقل قول شده است که نشان می دهد چه قدر شنونده بودن مهم است و نشانه تفکر بیش تر کم صحبت کردن می باشد. اما آیا همه ما وقتی که خاموش می شویم و فرصت حرف زدن را در اختیار دیگران قرار می دهیم واقعا مشغول گوش دادن به حرف های آن ها هستیم؟ سکوت واقعا همیشه نشانه توجه و تمرکز ما روی سخنان دیگران است یا احتمال دارد که افکار ما هم موقع حرف زدن دیگران به دوردست ها منحرف شود و بالکل هوش و حواسمان را از دست دهیم؟ از آن جایی که قطعا شما هم در چنین موقعیتی قرار گرفته اید مفهوم تازه گوش دادن فعال در فنون بیان و ارتباط با دیگران مطرح می شود که شناخت آن از ضروریات زندگی ما خواهد بود
بیشتر بدانیدگاهی فاصله ها آن قدر زیاد می شوند که درک حد و اندازه و سنجش آن ها غیر ممکن می شود. مثل فاصله ای به درازا یک نسل که بین والدین و فرزندان ممکن است وجود داشته باشد. با وجود تاکید بر ازدواج و صاحب فرزند شدن در سنین پایین شرایط مختلف جامعه به گونه ای است که اغلب افراد ترجیه می دهند در سنین بالاتری ازدواج کرده و تشکیل خانواده دهند. از این رو این فاصله روز به روز بیش تر و بیش تر می شود و معضل درمان نشدنی و پرماجرا شکاف نسلی حادتر و حادتر! در یک طرف والدینی قرار دارند که فرزند باید در عین رعایت احترامی به آن ها بتواند ارتباط خوب و نزدیکی با آن ها برقرار کند ودر طرف دیگر فرزندانی هستند که از نظر والدین به هیچ صراطی مستقیم نیستند و واقعا هم زبان شدن و درک کردن روحیات و افکار تازه آن ها صبر ایوب می خواهد!
بیشتر بدانیدهمه چیز از رواج عقیده من درآوردی سوفسطائیان شروع شد. افرادی که در یونان قدیم معتقد بودند هیچ چیز وجود خارجی ندارد؛ بلکه با عقاید و ادراک انسان است که می توانند وجود داشته باشند یا اصلا از اساس اشتباه باشند. سوفسطائیان به طرز عجیبی حقیقت را تنها تابع شعور انسان ها می دانستند؛ بدون این که به این فکر کنند شاید شعور و درک افراد در حد حقایق اطراف ما نباشد. این فلسفه پرطرفدار در فن خطابه ادامه یافت و بر خلاف همه چیز که کهنه می شود و تازگی خود را از دست می دهد بر طرفدارانش افزوده شد.
بیشتر بدانیدآااا…سمان، دددریا، خا……ننه؛ این ها کلماتی هستند که یک فرد مبتلا به لکنت یا گرفتگی زبان تلفظ می کند. اگر شما هم در اطراف خود با افرادی که دچار گرفتگی زبان هستند رو به رو هستید حتما دیده اید تلاش مداوم آن ها را برای این که بتوانند یک واژه را پیوسته و واضح بیان کنند؛ اما معمولا در این تلاش ناکام می مانند. لکنت زبان نه یک بیماری بلکه یک نقص گفتاری است که شاید بسیاری از ما که اکنون قادر به صریح و فصیح صحبت کردن هستیم در کودکی با آن دست و پنجه نرم کرده ایم. اما این عارضه در همه افراد با رشد و افزایش مهارت های گفتاری برطرف نمی شود.
بیشتر بدانیددرد انسان را تغییر می دهد؛ اما این تغییر همیشه منفی نیست. این درد را بچشید و به حکمت تبدیل کنید! این جمله ناشناسی بود که از طرف یک نویسنده ناشناس توجه مرا جلب کرد. بین همه دردهایی که یک انسان در طول زندگی متحمل می شود درد توهین و بدگویی دیگران رایج ترین مسئله ای است که واکنش های مختلف ما را به دنبال دارد. حتما هر فردی خواسته یا ناخواسته، حق یا نا به حق با توهین، تهمت و خلاصه واکنش های ناراحت کننده ای رو به رو می شود که حقیقتا گاهی امان انسان را می بُرد! هر چند که خیلی ها در این مواقع با بحث، مشاجره و عکس العمل متقابل به این رفتار بقیه پاسخ می دهند اما فن بیان در برابر توهین آن قدر دست ما را باز گذاشته است که بتوانیم این بار با زبان خوش به بحث و مجادله ها فیصله دهیم!
بیشتر بدانیدهزار و یک راه متنوع برای برقراری ارتباط با دیگران وجود دارد که کمتر کسی بین ما از آن ها استفاده کرده است؛ چون از طرد شدن یا شنیدن جواب سربالا می ترسیم. تا کی قرار است به خاطر واکنش های منفی دیگران در حبابی که اطراف خود درست کرده ایم محبوس باشیم و با دنیا اطراف قطع ارتباط کنیم؟ خیلی از آدم های موفق اطراف ما به خاطر ارتباطاتشان به جایگاه بالایی دست یافته اند حتی وقتی که می دانستند ممکن است دیگران دست رد سینه آن ها بزنند و مکالماتشان به هیچ جا نرسد. به هر حال این افراد ریسک شکستن یخ دیگران را پذیرفته اند
بیشتر بدانیدبا وجود هر پیشرفتی که در ساخت و طراحی سلاح های مختلف سرد و گرم حاصل می شود باز هم امکان ندارد هیچ سلاحی به قدرت و ثبات سلاح اعتماد برسد. موافق هستید که اعتماد به دیگران و اطمینان دوطرفه بهتر از هر ضامن، چک و سفته ای می تواند درستی و صحت حرف دیگران یا وعده هایشان را تضمین کند؟ خودتان کلاهتان را قاضی کنید و ببینید اگر در یک ارتباط قرار داشته باشید ترجیح می دهید اعتماد بین شما و دیگران قرار داشته باشد یا این که با شک و شبهه و بی اعتمادی به ارتباطتان ادامه دهید؟ به دلیل اهمیت بالا اعتماد است که مردم پیوسته به دنبال راه های مختلفی برای جلب اعتماد دیگران هستند
بیشتر بدانیداز نه گفتن متنفر هستید؟ از این که قرار باشد دست رد به سینه کسی بزنید احساس بدی پیدا می کنید؟ نمی توانید با حس گناهتان بعد از جواب منفی دادن به دیگران و ناراحت کردنشان کنار بیایید؟ اصلا عجیب نیست؛ چون شما تنها نیستید و تقریبا بیش از نصف مردم روی کره زمین هیچ وقت با نه گفتن کنار نیامده اند و همیشه هم در نه گفتن به بقیه ناموفق بوده اند!
بیشتر بدانیداگر نگاهی با تکیه بر آمار و ارقام و ریاضی وار به جوامع امروزی داشته باشیم قطعا از اوضاع کنونی حیرت زده خواهیم شد. درد مشترکی بین تمام مردم خصوصا در کشورهای جهان سوم وجود دارد که احتمالا کم تر کسی در کشور های پیشرفته دنیا درک خواهد کرد. تکنولوژی اوضاع و احوال مردم را بهتر کرده است و قطعا سطح رفاه مردم نسبت به سی چهل سال پیش بالاتر رفته است اما به همان نسبت رضایت افراد از زندگی کم شده است. شاید مهم ترین علت این نارضایتی وضع اقتصادی و نوسان قیمتی باشد که مثل جاده شیب داری مدام بالا و پایین می شود. در چنین مواقعی که راه قانونی برای ایجاد تعادل وجود ندارد به ناچار باید با استفاده از خلاقیت و توانمندی های خود و تخفیف گرفتن با فن بیان به جنگ قیمت های ناعادلانه و بالا بازار برویم.
بیشتر بدانید