یک مدیر اجرایی و یک کارگر خط مونتاژ را تصور کنید که هر دو در یک سازمان کار میکنند. از نظر هر دوی آنها، کارشان استرسزاست؛ با این تفاوت که مدیر اجرایی هر روز با احساس رضایت محل کارش را ترک میکند، اما کارگر خط مونتاژ احساس اضطراب و خستگی شدیدی دارد. چرا احساسات این دو نفر با هم متفاوت است؟ یکی از روشهای پاسخ این است که مدل تقاضا–کنترل استرس کاری را در نظر بگیریم؛ مدلی که میگوید وقتی افراد شغلهای سخت و طاقتفرسا دارند، اگر بر روی کار خودشان کنترل داشته باشند، استرس شغلی کمتری را تجربه میکنند.
این مدل، یکی از مدلهای استرس شغلی است که بیشترین مطالعات روی آن انجام شده است. این مدل اگرچه مدل جدیدی نیست، اما در خصوص استرس کاری همچنان مناسب است. در این مقاله، دربارهی این مدل و چگونگی به کار بستن اصول آن در شغل و تیم خودتان خواهیم گفت.
معرفی مدل کنترل – تقاضای استرس کاری
رابرت کاراسِک (Robert Karasek) در سال ۱۹۷۹ مدل تقاضا–کنترل استرس کاری را معرفی کرد و یافتههایش را در مجله (Administrative Science Quarterly) چاپ کرد.
او در مقاله خود، دو عامل مهم را تعریف میکند که بر مقدار استرس افراد اثرگذار هستند: تقاضاهای کاری و آزادی تصمیم گیری.
تقاضاهای کاری، محرکهای استرسزا در محیط کار هستند؛ محرکهایی از قبیل مهلتهای کم، اهداف بلندمدت و دستنیافتنی، وقفههای دائمی و فشارهای متناقض.
آزادی تصمیمگیری (یا همان استقلال)، به میزان توانایی افراد برای کنترل کارشان اشاره میکند.
کاراسِک در جریان تحقیقات خود دریافت کسانی که تقاضاهای کارشان بالاست، اما آزادی تصمیمگیری/ استقلالشان پایین است، خستگی بیشتری را در پایان روز احساس میکنند، صبحها با بیدار شدن از خواب مشکل دارند و افسردگی و اضطراب بیشتری هم دارند. به گفتهی او اگر به کارگرانِ شاغل در چنین مشاغلی، آزادی تصمیمگیری بیشتری داده شود، آنها استرس کمتری را تجربه خواهند کرد.
مدل کنترل – تقاضای استرس کاری
طبق این مدل، زمانی که تقاضای شغل شما بالا باشد، اما آزادی تصمیمگیری شما کم باشد یا حتی هیچ آزادی شغلیای نداشته باشید، شغل شما «پُرتنش» است. برعکس، زمانی که سطح بالای تقاضا با سطح بالای آزادیِ تصمیمگیری شما به طور حدودی برابر باشد، شغل شما «پُرکار» است؛ اما استرستان کمتر و رضایت شغلیتان بیشتر است.
شغلهایی که سمت چپ مدل قرار میگیرند (شغلهایی با تقاضای کم و آزادی تصمیمگیری بالا یا پایین) یا «کمکار» یا «کمتنش» هستند.
محققان درباره بهکارگیری این مدل و اثرات مثبت آن بر سلامت روانی و فیزیکی مطالعه کردهاند. برای مثال، در مطالعهای، محققان به بررسی تأثیر این مدل در حرفه پرستاری پرداختند. آنها با مقایسهی دو گروه از پرستاران با حجم کاری یکسان دریافتند، گروهی که کنترل بیشتری روی کارهایشان داشتند، نسبت به گروهی که استقلال کمتری داشتند، فشار خون و سطح کورتیزول (هورمونی که در واکنش به استرس ترشح میشود) پایینتری داشتند.
با وجود این، محققان دیگر اظهار کردهاند که برای کارکنان جوان، مشکلات مرتبط با کار و فشار زمان، در مقایسه با کمبود استقلال، دلایل مهمی برای استرس کاری هستند؛ اما در کارکنان میانسال، برنامههای سخت و انعطافناپذیر و کمبود توانایی حل مشکلات، نقش مهمتری در پیشبینی استرس کاری دارد.
نظرات